محل تبلیغات شما

کتابخانه عمومی جامع وکیلی زارچ




علی اکبر خادمی – روانشناسی و مشاوره خانواده، کودک و نوجوان

چوبی که پینوکیو از آن ساخته شد، بشریت نام داشت. داستان پینوکیو را همه تان شنیده اید یا در برنامه کودکان دیده اید.
ژپتو  عروسکی چوبی می سازد شبیه عروسک های خیمه شب بازی، ولی فراموش می کند نخ های آن را نصب کند، و این عروسک به نوعی صاحب اختیار” می شود (پیکنو به زبان لاتین یعنی دم بریده).
وقتی ژپتوی پیر می خوابد پری مهربان به سراغ پینوکیو می آید و به او جان می دهد. (شب، تاریکی و پری مهربان ماهیت مادینه روانی یا آنیمایی دارند و معنای کلمه آنیما نیز جان یا حیات است).
این گونه است که وقتی ژپتوی پیر از خواب برمی خیزد عروسک ناتمام خود را می بیند که از در و دیوار بالا می رود و کارگاه نجاری اش را به هم می ریزد. ژپتو پسرکی سر به راه می خواهد، بنابراین برای پینوکیو کیف و کتاب و کفش و کلاه می خرد و او را روانهء مدرسه می کند، اما در راه مدرسه روباه مکار و گربه نره در کمین کودکانند. (گربه نره نماد غریزه است و روباه نماد طمع، و این دو از دیدگاه روانشناسی تحلیلی نماد سایه یا shadow هستند).
روباه و گربه بارها پینوکیو را فریب می دهند: یک بار با وسوسهء سیرک، یک بار با وسوسهء شهر بازی، یک بار با طمع جنگلی که در آن پول ها را می کارند و درخت پول سبز می شود؛ و پینوکیو در این مسیر بارها هر چه دارد می بازد و به صفر می رسد.
نقطهء اوج داستان هنگامی است که پینوکیو با مدد فرشتهء مهربان از فریب روباه و گربه رهایی می یابد و به خانه برمی گردد، اما ژپتو (ژوپیتر) را در خانه نمی یابد و به ناچار برای یافتن گمشده اش به سفری دیگر رو می آورد: سفری دریایی ( دریا هم نماد ناخودآگاهی).
پینوکیو در این سفر به شکم ماهی فرو می رود و فرصت درون نگری میابد.
و این بار پینوکیو با پدر به خانه برمی گردد و از خلقت خود فراتر می رود و انسان” می شود!
کارلو کلودی” نویسندهء ایتالیایی در داستان پینوکیو تمام مراحل سفر قهرمانی و آرکه تایپ های یونگی را به کار می گیرد تا در پس داستانی به ظاهر کودکانه و جذاب، درس زندگی بیرونی و درونی را سینه به سینه” انتقال دهد.
داستان سفر بشریت برای رسیدن به سعادت .
شاید قشنگ ترین دیالوگ دنیا
آنجاست که …
پدر ژپتو به پینوکیو گفت:
پینوکیو
چوبی بمان…آدم ها سنگی اند.
دنیایشان قشنگ نیست.

منبع: سایت جمله


آن زمان نمازجمعه بخش اشکذرهر هفته بصورت سیار ودر یکی از محلات بخش برگزار می گردید.اشکذر،رستاق ، اله آباد زارچ، سرچشمه زارچ و… ازجمله مکانهای بود که نمازجمعه اشکذردر آنجا برگزار می شد.

محمد کاظم از جوانان زارچ، در خرداد  سال ۱۳۶۴-که همزمان با ماه مبارک رمضان بود- در نماز جمعه در مسجد جامع اله آباد زارچ ضمن سخنرانی تکان دهنده، جوانان را به حضور در جبهه دعوت و مردم را نسبت به کمک های نقدی و غیر نقدی تشویق می کند

شهید محمدکاظم ابوترابی در خاطراتش درباره این سخنرانی  می نویسد :

… ترتیب یک مقاله در مورد سالگردفتح خرمشهر را هم دادم که دربین نماز جمعه ای که در تاریخ ۱۳۶۴/۳/۳در مسجد ” اله آباد” برگزار شد ، قرائت نمودم.(مروارید هور نوشته راضیه ابوترابی)

شهید محمد کاظم ابوترابی زارچی متولد ۱۳۴۳ بود که در دوران دبیرستان به جبهه ها رفت و توانست جهاد فی سبیل الله و تحصیل علم را در کنار هم انجام دهد و در جبهه دیپلم خود را به پایان برساند. او پس از اخذ دیپلم در نیروی انتظامی استخدام شد و تصمیم به ازدواج گرفت.عملیات قدس پنج آخرین عملیاتی بود که محمد کاظم را برای همیشه جاودان کرد و این شهید در پنج مرداد ۱۳۶۴ به فیض شهادت نایل آمد. از او یک فرزند دختر به یادگار مانده است که نامش را بنا به وصیت پدر زهرا گذاشتند.

مسئول دسته گروهان جندا… بود درعملیات قدس۵ . با اینکه قسمتی از دست خود را بر اثر اصابت تیر ازدست داده بود ولی با شور و عشق فراوانی که داشت حاضر نبود به پشت جبهه انتقال یابد

شهید چند ماه قبل از شهادت ازدواج کرد و در آخرین عملیاتی که منجر به شهادت او شد همسرش چهارماهه باردار بود و در شب عملیات در دست نوشته ای که از او به یادگار مانده است نوشته بود اگر فرزندم پسر بود و من شهید شده بودم نام من را برایش انتخاب کنید و اگر دختر بود یکی از القاب حضرت فاطمه(س) باشد.دخترش هیچ گاه روی بابا را ندید و پنج ماه بعد از شهادت پدر به دنیا آمد.(گفتگوی سایت یزد بانو شهید)

 

معرفی کتاب مرواریدهور

(دلنوشته های شهید محمد کاظم ابو ترابی و دل گویه های ما برای او  نوشته راضیه ابوترابی)

 

 

راضیه ابوترابی  خواهر شهید محمد کاظم   ۲۰ سال پس از شهادت برادر به این فکر می افتد که خاطراتش را برای خود و خانواده جمع آوری و حفظ کند.کتاب شامل بخشهای، زندگینامه شهید ،  دست نوشته های شهید، دلنوشته های خواهر شهید و خاطرات دوستان و شماری از عکس هایی  شهید در جبهه است

در قسمتی از مقدمه کتاب آمده است:

دیر زمانی بود که از پروازهای عارفانه ی مهربان برادری می گذشت و حس نزدیکی و الفتی که نسبت به او داشتم ، مرا به سمتی کشاند که جز راه و هدف او نبود.آثاری که از وی جا مانده بود نظیر آلبوم عکس ، نامه ها ، دفترچه های خاطرات و چند سر رسید، حاکی از آن بود که آن یار سفر کرده ، سالها پیش از این مسیر خویش را یافته ودر آن گام نهاده بود و آن یادگاری هارا از خود بر جای نهاده بود تا جاماندگان را نیز با انتخاب آگاهانه اش آشناتر سازد 

انتشارات مر کز چاپ و نشر ساعس ناجا  درسال ۱۳۹۲ این کتاب را روانه بازار نشر کتاب کرد.

 

قسمتی از وصیتنامه شهید :

ای خدا که تا کنون پشتیبان این انقلاب و رزمندگان اسلام بوده ای و امدادهای غیبی ات هر لحظه در جبهه ها دیده شده است؛ نظر لطف و کرمت را بر این انقلاب افزون نما.از خانواده ام می خواهم بعد از شهادت من صبر و استقامت پیشه کنند و هر موقع خواستند گریه کنند بر مظلومیت امام حسین(ع) و یارانش  به خصوص جوان عزیزش علی اصغر بگریند و خدای نکرده باعث نشوند اجر خود و شهید را کمتر کنند. با استقامت و پایداری اسوه و الگو باشید تا مشت محکمی بر دهان یاوه گویان و ضد انقلابها باشد و بدانید با شهادت من چیزی را از دست نداده اید بلکه خیلی چیزها را بدست آورده اید. 

گردآورنده: حسین دهقانی

سایت حسینیه دو شهید اشکذر



ملا علی اکبر زارچی فرزند ملاجعفر نورالدین فرزند زین الدین بحرینی که از بحرین به یزد آمد و ساکن شد اجداد ایشان همگی از علمای دینی و امامت جماعت مسجد جامع زارچ بودند مرحوم ملا علی اکبر زارچی درسال ۱۱۷۲ ق متولد شد او مدت ده سال در کربلا نزد استاد اکبر،مرحوم بهبهانی و نیز آقا سید علی ریاض درس خواند تا اینکه به اخذ درجه اجتهاد نائل گردید

عبدالسمیع بن محمدعلی یزدی  که از عالمان، فقیهان و شاعران قرن سیزدهم قمری است در  منظومه نحوی العروه الوثقی»اشاره ای به ملا علی اکبر کرده  است.

چنان که عبدالسمیع در شرح منظومه گفته است نامگذاری این منظومه توسط ملا علی اکبر صورت گرفته است  سپس در حاشیه آورده : هواستاذ لی فی علم العربیه اسمه ال ملا علی اکبر اارجی الیزدی ئقد قاله فی بغض آسفاره الی کربلاء – علی مشرفها الثناء- حین لا حظ النسخه

آقا سید علی طباطبایی صاحب ریاض فرموده : وی از مجتهدین عظیم الشان و فقهای اعیان و بغایت متواضع و منکسر و آرمیده خصال بود،”

مرحوم ملا علی اکبر مدتی در زارچ امامت مسجد جامع را بر عهده داشت و پس از آنکه در شهر یزد مقیم شد امامت را به مرحوم ملا علی فرزند خود واگذاشت وی به استنساخ کتاب نیز مبادرت ورزیده است. کتاب عوالم العلوم را در سنه ۱۲۳۹ قمری رونویسی و در سال ۱۲۵۰ قمری بر طلاب علوم وقف نموده است .

مرحوم ملا علی اکبر چون به زهد و علم هر دو مشهور بود از طرف علماء و صلحاء یزد امامت جمعه در مسجد جمعه به ایشان محول شد که چندی به اقامه جمعه و جماعت می پرداخت  چون عازم بیت اله الحرام شد مرحوم سید محمد علی مدرسی برای امامت مسجد جامع نایب خود قرار داد.

چون از مکه مراجعت کرد به مسجد آمد مرحوم مدرسی به وی گفت بفرمائید در محراب و نمازبخوانید گفت : الهاشمی اولی» . مدرسی دیگر چیزی نگفت و وارد محراب شد و از آن روز تاکنون منصب امامت جمعه در خانواده مدرسی باقی است.

کرامت هایی نیز از نامبرده در افواه شایع است منجمله اینکه مقام طی الارض داشته و در بعضی از شب های جمعه در کربلای معلی به زیارت حضرت سید الشهدا مشرف می شده که بار ها زوارهای آشنا و کسانی که وی را می شناخته اند او را شب های جمعه مشغول زیارت دیده اند و هنگام ظهر همان روز نماز جمعه را در یزد اقامه می کرده است.

 

 

شخصی از اهالی ابرند آباد نقل نموده که برای زیارت به همراه قافله ای به کربلا مشرف شده بودم. هنگام حرکت قافله به سمت ایران به شدت مریض بودم بنحوی که رفیقان از من قطع امید کرده به گمان این که امروز و فردا خواهم مرد مرا به پیرزنی مجاور سپردند که تا زنده هستم متکفل احوالم باشد. و چون از دنیا بروم افراد مردم را دعوت به کفن و دفنم نماید. مقداری پول هم برایم مانده بود به آن پیر زند داده بودند تا صرف مخارجات لازمه نماید.

اتفاقا بعد از رفتن رفقا روز به روز حالم بهتر شد و پس از چندی سلامتی خود را بازیافتم از یکطرف شوق دیدار خویشان و میل رسیدن به وطن در دلم پیدا شده بود و از این جهت ناراحت بودم که خبر مرگم به خانواده ام برسد و از سوئی پولم تمام شده و مانده بودم معطل که در شهر غربت چه بکنم هرجا احتمالی می رفت دوست و آشنایی پیدا نشد که از او قرض بخواهم، روی گدایی هم نداشتم خسته و درمانده و ناراحت ای بود به زیارت مشرف شدم و بعد از زیارت در گوشه ای به نماز ایستادم و گشایش کار خود را از خدا خواستم بعد از نماز متفکرانه نشسته بودم ناگاه مرا خواب در ربود در عالم رویا کسی به من گفت ملا علی اکبر زارچی در فلان مکان به خواندن زیارت و نماز مشغول است نزد او برو و از او بخواه که چون عازم یزدشد شود تو را هم با خود همراه ببرد.همان لحظه از خواب بیدار شدم و به مکانی که در خواب به من نشان داده بودند رفتم خدمت ایشان و خواسته خود گفتم قرار زمان حرکت داده شد چون از شهر کربلا خارج شدیم ملا علی اکبر از احوالم سوال کرد و من مشغول بیان شرح حال که یک مرتبه خود را در حوالی ابرند آباد یافتم و ایشان را ندیدم فردای آن روز رفقای قافله هم رسیدند و از دیدن من تعجب کردند که چگونه زودتر از آن ها به منزل رسیده ام.(نقل از مرحوم احمد حاجی زاده صنعتی گرد فرامرزی)

کم خوراک و کم پوشاک بود در فقاهت و زهد یگانه به شمار می آمد  در هفتم صفر ۱۲۶۶ ق از دنیا رفت.

بقعه ای است واقع در یزد  ودر محله جوی هرهر که قبور ملاجعفر کرباسی متوفی در ۱۱۵۰ قمری و ملا ابوتراب زارچی در ۱۲۸۳ . و ملا علی اکبر زارچی متوفی در ۱۲۶۶ در آن قرار دارد.

 

گردآورنده : حسین دهقانی

منابع:

سایت حسینیه دو شهید

http://portal-yz.ir

دانش وران یزد

الیزدی،۱۲۵۳ق :۱

 


آیا می دانید نقطه وسط ایران کجاست؟ سوالی جالبی است، به همین منظورالی گشت تصمیم به پیدا کردن جوابی برای آن گرفت. با توجه به بررسی هایی که انجام شده است نقطه مرکز ایران در مرکزی ترین شهر ایران یعنی استانیزد قراردارد. در این شهر  ساعتی به نام مارکار در کنار مجموعه بناهای مارکار واقع شده که با توجه به موقعیت جغرافیایی که دارد دقیقا در مرکزی ترین نقطه ایران واقع شده است. شهر یزد همواره جلوه گاه هنر و معماری های نوین ایران بوده، این بار هم با ساخت چنین ساعتی درست در وسط کشور ثابت کرد که شهری تاریخی و با شکوه است. حال در ادامه با ما باشید تا درباره معماری و ساخت ساعت مارکار در مرکزی ترین نقطه ایران آشنا شویم.

نقطه وسط ایران کجاست؟

تاریخچه ساعت مارکار

سال ۱۳۱۳ شهرداری شهر یزدی تصمیم به ساخت بنایی به رسم یاد بود از شاعر پر آوازه ایرانی حکیم ابولقاسم فردوسی گرفت. در ابتدا این بنا در میدان پهلوی شهر یزد تاسیس شد. اما دیری نپایید که با محل قراری آن مخالف شد و در پی آن تصمیم به تخریب آن گرفتند. سرانجام در سال ۱۳۱۵ مکان ساخت ساعت فردوسی تعیین شد، و آن را در میدان مارکار شهر یزد تاسیس نمودند. در سال ۱۳۲۱ ساخت ساعت فردوسی به پایان رسید. به دلیل این که ساخت این ساعت توسط فردی به نام ، پشوتن‌جی دوسابایی مارکار”  صورت گرفت به رسم احترام نام ساعت به مارکار تغییر کرد و هم چنان با این نام در جهان مشهور است.

وسط ایران کجاست؟

ساعت مارکار، یک ساعت عمومی می باشد که در سطح شهر یزد قرار گرفته است. این ساعت در مرکزی ترین نقطه ایران واقع شده به همین دلیل از آن به عنوان نقطه وسط ایران یاد می شود.  محلی که برای ساخت مجدد این ساعت در نظر گرفته شد در کنار مجموعه مارکار در میدان مارکار شهر یزد بود، این مجموعه شامل بناهای دیگری مانند یک مدرسه و یک پرورشگاه که نام آنها هم به ماکار مشهور است؛ هر دوی این بناها را هم فردی زرتشتی به نام پشوتن‌جی دوسابایی مارکار  که ساکن کشور هند بود ساخته است، او فردی خیر بود که به هزینه خود تمامی این مجموعه ها را در شهر یزد تاسیس نمود و مردم شهر یزد به رسم یاد بود نام او را بر روی این مجموعه قرار دادند.

ساعت مارکار

معماری ساعت مارکار

نقشه ساعت مارکار مربعی شکل بوده و دارای چهار متر ارتفاع می باشد. بخش های اصلی ساعت مارکار عبارت از پایه، بدنه ی برج و کلاهک بالای برج است. از لحاظ مختصات جغرافیایی، شهر یزد به خصوص میدان مارکار ( دقیقا مکانی که ساعت مارکار قرار گرفته) نقطه وسط ایران می باشد. شایعه ای بین مردم این شهر وجود دارد، بر این اساس که هنگام تخریب بنا برای بار اول مقداری طلای در آن نهفته شده است. اما هنوز هیچ سند مشخصی مبنی بر این شایعه وجود ندارد و تنها خیالی بین مردم شهر است. ساخت این ساعت هفت سال طول کشید. به نقل از برخی منابع همچنان هزینه های جانبی برای تعمیر و مرمت این مجموعه بناها از پول هایی خیر زرشتی که برای این بناها اختصاص داده بود برداشته می شود.

ساعت مارکار

 حکاکی های روی بدنه ساعت مارکار

بر روی بدنه این ساعت تاریخی اشعاری حکاکی شده است. تمامی این اشعار از زبان یک شاعر بومی سروده شده است. در ادامه شعر حکاکی شده را آورده ایم در این مطلب:

چرخش اول بیت ها و در چرخش دوم مصرع ها ملاک هستند.این ابیات عبارتند از:

ز فردوسی اکنون سخن یاد گیر                    سخن های پاکیزه و دلپذیر

بزرگی سراسر به گفتار نیست                  دوصد گفته چون نیم کردار نیست

به داد و دهش دل توانگر کنید                         ز آزادگی بر سر افسر کنید

جز از نیکنامی و فرهنگ و داد                     ز رفتار گیتی نگیرید یاد

مصرع اول: چون به سعی و اهتمام مارکار – مصرع دوم: گشت در این برج ساعت برقرار

مصرع سوم: :روح فردوسی پی تاریخ گفت – مصرع چهارم: شادم از کردار نیک مارکار

گفتنی است؛ مصرع آخر با بهره گیری از حروف ابجد و کاربرد عدد مرکب، تاریخ احداث بنای ساعت یعنی ۱۳:۲۰ هجری شمسی را متذکر می شود.

ابولقاسم فردوسی

حکاکی های دیگری هم بر روی بدنه ساعت مارکار وجود دارد که شرح حالی از قدمت ساعت و نام سازنده آن که پشوتن‌جی دوسابایی مارکار بوده می باشد. حروفی شبیه به حروف ابجد بر روی بدنه ساعت نشان دهنده زمان به اتمام رسیدن ساخت ساعت می باشد که گویی ساعت ۱۳:۲۰ بوده است. جالب است بدانید که حرکت عقربه های ساعت مخالف حرکت اتومبیل ها می باشد.

شکل زیر نمایان گر راه پله های رسیدن به بالای ساعت جایی که موتور ساعت قرار دارد.

نمای داخلی ساعت مارکار

به گفته مدیر کل میراث فرهنگی استان یزد:‌

ساعت ماکار هفته ای یکبار کوک می شود. موتور این ساعت در بالای برج با گذشت حدود ۷۰ سال همچنان سالم است و به منظور کوک کردن آن باید توجه راه پله های موجود در ساعت به بالای برج برویم. ساعت ماکار به عنوان یک اثر تاریخی از شهر یزد در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.

دسترسی به ساعت مارکار در شهر یزد

برای دسترسی به این بنای تاریخی در شهر یزد باید به تقاطع بلوار بسیج و خیابان آیت الله کاشانی بروید، وقتی رسیدید میدان ماکار و ساعت ماکار نمایان است. می توانید در مرکزی ترین نقطه ایران در شهر یزد بایستید و لذت ببرید.

منبع:eligasht.com


آخرین جستجو ها

موسیقی_درآمد_حسابداری نماز، ذكر الله breezniboore بهار و پاییز kupsrometi سیما 24 مرکز خرید ساعت مچی ارزان socumenre Edward's page كانون فرهنگی مسجد صادقیه نـیـاســــــر